مهندسی سی نما
مهندسی سی نما
محسن خیمه دوز : گیشه به معنای مخاطب بالفعل است و از جنس ارتباط حضوری و چـهره بـه چـهره مخاطب با اثر است.حضور فیزیکی مخاطب،جایگاه اقتصادی و جامعه شناسی یک فیلم را نشان میدهد کـه به لحاظ کمّی هم از طریق تعداد بلیط فروخته شده و هم ازطریق تعداد سالنها و صـندلیهای استفاده شده قابل بررسی و ارزیـابی و مـقایسه است.مهندسی سینما در کنار تجهیز سینما به صنعت روز تهیه و نمایش فیلم،صنعت رقابت در بازار سینما را هم مدیریت و نهادینه میکند.بنابراین شکست فیلم در گیشه قبل ازهر چیز به فقدان دانش و اندیشه مهندسی سـینما و فقدان نهادهای حامی و پشتیبان و مبهم بودن اندیشه اسپانسرینگ در سینما مربوط میشود،به طوری که فقدان مهندسی سینما و نبود حامیان فرهنگی،هرسه مدل سینما(عامه پسند قصه گو،سینمای اندیشه،آنتی سینما)را در گیشه بـا شـکست مواجه میکند.در فقدان مهندسی استاندارد سینما فقط شبه فیلم است که به فروش بالا دست پیدا میکند.و شبه فیلم نیز متقابلا ضمن ایجاد توهم وجود سینما،زمینههای نابودی و مرگ سینمای خوب عامه پسـند قـصه گو،سینمای اندیشه و آنتی سینما را نیز براحتی فراهم میسازد.بنابراین گیشه موفق سینما،وابسته به مهندسی استاندارد سینماست و مهندسی استاندارد سینما،بیش از آن که بر اهرمهای ایدئولوژیک ارشادی و قیود تئولوژیک هدایتی متکی بـاشد بـر استانداردهای منطقی و عقلانی سینما اتکا دارد.
رابطهی مهندسی سینما با سینمای اندیشه،ظریف تر و دشوارتر از سایر انواع سینماست.سینمای اندیشه،سینماییست که هم مخاطب بالفعل دارد و هم مخاطب بالقوه.مخاطب بالقوه مخاطبی تـاریخی اسـت که بـه مرور به دیدن اثر مـیپردازد و نـه در یـک زمان و مکان مشخص مثلا زمان اکران محدود فیلم؛ولی مخاطب بالفعل،مخاطب جامعه شناسی ست که در زمان اکران فیلم آن را با توفیق در گـیشه روبـرو میکند.بـنابراین سینمای اندیشه و آنتی سینما حتا اگر پرفروش باشد،سـینمای«گـیشه-رها»ست و نه«گیشه-گرا» زیرا مخاطب آن بالقوه و منتشر درتاریخ سینماست.سینمای قصه گوی«گیشه-گرا»فقط مخاطب مـوقعیتی دارد،امـا مـخاطب سینمای اندیشه فرا موقعیتی و جهان شمول است و اگر اکران موفق داشته بـاشد،به انگیزهی اکران موفق ساخته نمیشود.حالت سینمای اندیشه چه با حضور مهندسی استاندارد سینما و چه در غیبت آن،شبیه آثار فرهنگی مـاندگار اسـت.تـصور کنید که حافظ دیوانش را برای پرفروش شدن و دریافت درصد پشت جلدش مینوشت در ایـن صـورت آیا دیوانی ماندگار که عامی و اندیشمند به آن استناد کنند خلق میشد؟آیا کسی مجاز است حافظ را در لحظه خلق اثرش سـرزنش کـند بـه این دلیل که ممکن است دیوانش تیراژ کمی داشته باشد و یا پرفروش نباشد؟
سـینمای انـدیشه نـیز به مثابه یک اثر فرهنگی و نه یک کالای صنعتی،با انبوه مخاطب بالقوه ( و نه الزامـا بالفعل ) تـاریخی روبـروست.
قدرت سینمای عامه پسند قصه گوی تجاری،قدرتی متمرکز است (متمرکز در گیشه زمان اکران)امـا قدرت سـینمای اندیشه قدرت منتشر است(منتشر هم در گیشه و هم در تاریخ پس از گیشه).
این نکته در جـامعهای کـه در آن اسـپانسرینگ هنری و پشتیبان فرهنگی وجود ندارد و تخصیص سرمایههای فرهنگیاش رانتی و فضای اکرانش قلابیست؛قابل فهم نیست.تولید فـیلم در فـضای سینمای اندیشه یا آنتی سینما در چنین جامعهای هدر دادن سرمایه معرفی میشود.غافل از آن که سینمای اندیشه حـتا اگـر در فـضای قلابی اکران شکست بخورد؛که معمولا هم همین طور است؛نهایتا فضا را برای سینمای عامه پسـند قـصه گوی خوب،فراهم میکند و این نکته ایست که اذهان عادت کرده به سینمای قـصه گـوی گـیشه-گرا از آن غافلند و بی آن که بدانند هم از فقدان مهندسی سینما رنج میبرند و هم علیه یکی از حامیان بـالقوه خود یـعنی سـینمای اندیشه قدم برمیدارند و سخن میگویند.بار برطرف کردن چنین غفلتی نیز بر دوش سـینمای آگـاه و اندیشه ورز تاریخینگر است زیرا در غیبت اندیشه و در فضای رقابتی قلابی،فقط فیلمهای مبتذل یا فیلمهای قصه گو عـامه پسـند متوسط اند که به فروش زیاد دست پیدا میکنند؛درحالیکه پرفروش بودن یـک فـیلم فقط در یک فضای رقابتی سالم عملی مثبت و هـوشمندانه محسوب مـیشود و نـباید آن را با فروشهای بالا در یک اکران قلابی و دسـتکاری شـده اشتباه گرفت.به عبارت دیگر در غیاب مهندسی استاندارد سینما این فقط سینمای اندیشه اسـت کـه همچنان به حیات خود ادامه مـیدهد بـی آنکه بـه مـصائب سـینمای قلابی شبه فیلم دچار شود.
سینما در جـوامع غـیر نهادین که فاقد مهندسی سینماست،قدرت فرهنگ سازی را از دست میدهد و به تدریج بـه کـارخانه شبه فیلم سازی تبدیل میشود؛به طـوری که شبه فیلم هـم بـا رشد خود،مانع شکل گـیری مـهندسی سینما میشود.در چنین شرایطی دور باطل"فقدان مهندسی سینما-رشدشبه فیلم"را فقط سینمای اندیشه مـیشکند.زیـراسینمای اندیشه با پشتوانه انتقادی و پاتـولوژیکیاش،قـدرت بـرآمدن از فضای وارونگی فـرهنگی و آشـفتگی اجتماعی را دارد تا بتواند زمـینه سـاز مدنیت بشود؛مدنیتی که بنوبه خود،زمینه ساز شکل گیری مهندسی سینما هم هست.
مهندسی سـینما عـلت وجود فیلم خوب نیست،امازمینهی تـولید فـیلم خوب هـست.نـمونه ایـن سخن،هالیوود است کـه با داشتن صنعت سینما الزاما فیلم خوب تولید نمیکند و از طرف دیگر میبینیم کهکشوری مثل ایران کـه فـاقد صنعت سینماست،برندهی اسکار میشود.درعـین حـال هـیچ فـیلم خـوبی هم،چه در هالیوود و چـه در ایـران،بدون برخورداری از زمینه صنعتی قوی،نمیتواند اکران موفقی داشته باشد و یا برنده جوایز معتبر جهانی بشود؛بـنابراین میتوان ادعـا کـرد که هر فیلم موفقی حتما بر زمـینهای از صـنعت سـینما و دانـش دقـیق فـنی از سینمامتکی بوده است.
نتیجه آن که مهندسی با مثابه زمینهای ضروری برای سینمای موفق و نشانهای از حضور صنعت استاندار هنری،یک نهاد ملی،مدنی و خود بنیاد است که مدیریت این موارد را به عـهده دارد:
-استاندارد سازی تولیدات سینمایی شامل:فیلمنامه نویسی،کارگردانی،تدوین،گریم،بازیگری،فیلم برداری،بدل کاری،تهیه کنندهگی،تولید،پیش تولید،احداث و مدیریت سالنهای استاندارد نمایش،مهندسی اکران و نمایش،هم سو با اسـتانداردهای جـهانی.
-استاندارد سازی آموزش،بهرهگیری از تجربیات پیشینیان و یادگیری دستاوردهای نوین سینمائی و فیلم سازی.
-تأسیس آرشیو استاندارد ملی برای حفظ آثارسینمایی،ضبط تجربیات پیشینیان و بازیابی و مرمّت آثار زمان گذشته در دو حوزه ملی و جهانی.
کـشف،ایـجاد و ساماندهی اسپانسرینگ هنری-فرهنگی ملی برای حمایت از تولیدات استاندارد واکرانهای معتبر.
-تأسیس اتحادیههای صنفی و ساماندهی مدنی تمام زیر شاخههای مهندسی سینما
-تأسیس فیلم-بـازار اسـتاندارد تحت هدایت و نظارت صنوف سـینمائی مـنطبق با استانداردهای بین المللی
-تأسیس موسسات برگزاری همایشها وکارگاههای آموزشی بین ملتها و بین استودیوهای معتبر فیلم سازی برای انتقال تجربیات آکادمیک وتجربی-غیر آکادمیک سینماگران جـهان
-تـاسیس موسسات آموزشی-تولیدی خـاص برای آمـوزش انواع نیازهای قطعی و کوتاه مدت سینمائی(مثل آموزش و معرفی بازیگران لحظهای و عبوری فیلمها که عموما شلختهگی در این مورد فرم زیبایی شناسانه فیلمها را تخریب میکند)،و یا ساخت انواع قطعات فنی و اجرایی که در بـازار نیست ولی سـاختش برای تهیهی یک فیلم واجب و ضروری است(موردی شبیه لنزی که کوبریک منحصرا برای فیلم باری لندون ساخت)
-تأسیس موسسات توریسم سینمائی برای جذب توریست یا ارسال توریست به محلها و استودیوهای معتبر و تـاریخی سـینمایی جهان و بـازدید از تمام موزههای معتبر سینمایی و نیز برنامهریزی برای شرکت در جشنها و جشنوارههای معتبر بین المللی سینمایی که نفس حضور در آنها ناشنه مـدنیت ونوعی تمرین مدنیت است.
-تأسیس موسسات سینمایی-آکادمیک بین المللی برای مـبادله دانـشجو و گـرفتن بورسهای تحصیلی در حوزههای سینمایی و نیز برنامه ریزی برای ساخت تولیدات مشترک سینمایی بـا سـایر کمپانیهای جهانی و بین المللی.
-تأسیس پایگاه بین المللی اطلاعات سینمایی مرتبط با تمام بـانکهای اطـلاعاتی سـینمای جهان
-تأسیس رشتههای تازه شکل گرفته دانشگاهی-سینمایی مانند فلسفه فیلم،مهندسی سینما و"بازیگری بـه مثابه فن"مثل بازیگری برای دوربین،بازیگری،برای تأتر،بازیگری محفلی(خیابانی،آیـینی،موردی)سبکهایی از بازیگری کـه در ایـران همه این موارد را به غلط با یک منطق تحلیل و ارزیابی میکنند در حالیکه در محافل پیشرفته و استاندارد جهانی هر یک از این موارد منطق جداگانه خود را دارند(مثلا رشته"دکترای بازیگری برای دوربین"که در آمریکا تدریس مـیشود)
-تأسیس رشتههایی که تاکنون بیشتر تجربی بودهاند تا آکادمیک مانند انواع تهیه کنندهگی(تهیه کننده اصلی،تهیه کنندهی هنری،تهیه کنندهی سرمایه گذار،اسپانسرینگ هنری)،تخصص پخش و تخصص برنامهریزی برای اکران داخلی و جهانی.
نـتیجه آن کـه با تاسیس و شکل گیری مهندسی سینما،امکان استفاده از تجربیات پیشینیان برای برنامه ریزان جوان تر فراهم میشود بطوری که گسست تاریخی در سینما را به تداوم تاریخی در سینما تبدیل میکند و دیگر این کـه بـا استاندارد سازی جزییات سینمایی،مدنیت سینمایی هم به تدریج جایگاه مناسب خود را پیدا میکند.و همین مدنیت سینمایی ست که ضمن غلبه بر لمپنیسم سینمایی،راه هماهنگ شدن فیلم سازی بومی را بـا جـریان کلی سینما در سطح بین المللی و جهانی به تدریج هموار میسازد.
این مطلب پیش از این در ماهنامه آزما منتشر شده است
تاریخ انتشار : 94.1.6